بنابراين، افزايش نرخ تحريك (بويژه تا 100 تحريك در ثانيه و بالاتر) منجر به امواجي با زمانهاي نهفتگي كه به صورت پيشرونده طولانيتر هستند خواهد شد. همچنين، اين مكانيسم آناتوميك باي تاثير Rate روي زمان نهفتگي ABR، نقش مهمي در تاثيرات بيشتر نرخ تحريك بر ABR نوزادان ايفا ميكند، به اين ترتيب تكامل ABR در تداخل بين نرخ تحريك و زمان نهفتگي ABR، يك عامل محسوب ميشود.
يافتههاي گوناگوني (ناسازگاري) در مورد تاثيرات تعاملي نرخ و پيشرفت سن در بزرگسالان وجود دارد. Harkins، تفاوتي در مقادير زمان نهفتگي براي نرخهاي محرك بالا در بزرگسالان جوان (معدل سن 25 سال) در مقايسه با كهنسالان مشاهده نكرد، اما دامنه در كهنسالان تمايل به كاهش داشت. تغييرپذيري پاسخ در دو گروه قابل مقايسه بود.
(1997) Fujijawa , weber، از سوي ديگر، نتيجه گرفتند كه تاثيرات نرخ، مستقيماً با افزايش سن بيشتر ميشود.
نهايتاً تغييرات ABR در بزرگسالان بويژه مجموعة IV , V ميتواند از تعامل بين نرخ تحريك، شدت، پلاريته، ناشي شود.
نوزادان و كودكان: ارتباط مستقيمي بين بلوغ (تكامل) CNS و تاثيراتRate روي ABR وجود دارد. نرخ تحريك، تاثير مشهودتري به زمان نهفتگي ABR در نوزادان نارس نسبت به كامل، در كودكان كوچكتر (زير ماه) نسبت به كودكان بزرگتر، و در كودكان بزرگتر (بالاي 13 سال) نسبت به بزرگسالان دارد.
در اين مطالعات، تغيير در زمان نهفتگي ABR بعنوان عملكرد نرخ سيگنال،
Depland و (1980) Galambos بيان كردند كه شيب عملكرد زمان نهفتگي در قبال Rate از حدود 270 ميكروثانيه در decade از Rate در هفتة سيام سن gestational نوزاد نارس تا حدود 110 ميكروثانيه در de coade در نوزاد كامل تقليل پيدا كرد. اين شيبها، تندتر از شيب خطي Rate در قبال زمان نهفتگي در بزرگسالان است (تقريباً 35 تا 40 ميكروثانيه در decade در Rate).
(1984) Lasky، اين الگوي Development Versus Rate را با دادههايي كه از افرادي كه به صورت برابر درگروههاي سني توزيع شده بودند بدست آمده بود، تاييد كرد.